آقا اجازه؛ خیلی فکر کردیم که اولین نامهای که براتون مینویسیم چطور باشه
دیدیم دلمون سیاهه آقا! مطمئن شدیم نمیتونیم حرف دل بزنیم
آقا اجازه؛ ما کجا و همکلامی با شما
گفتیم این چند بیت و بهتون هدیه کنیم
آقا! معاممون یه مصرع جالبی به ما یاد داده بود
آقا اجازه؛ همیشه میگفت:
تا یار که را خواهد و میلش به که افتد
ما این شعر رو براتون نوشتیم که به ما مث همیشه لطف و مرحمت کنید
مث همیشه به روی سیاهمون نگاه نکنید
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن عکس یک خنجرزپشت سر پی مولا کشید گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم راه عشق و عاشقی , مستی ونجوا را کشید گفتمش تصویری از لیلی ومجنون رابکش عکس حیدر در کنار حضرت زهرا کشید گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید
گفتمش از غربت ومظلومی ومحنت بکش فکر کرد و چهار قبر خاکی از طه کشید گفتمش سختی ودرد وآه گشته حاصلم گریه کرد، آهی کشید و زینب کبری کشید
گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق! عکس مهدی راکشید و به چه بس زیبا کشید گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید
آقا اجازه؛ اگه خوشتون اومد رو دلمون یه پیام یادگاری بنوسید
راستی این شعر مال خودم نیست ولی حرف دلمه |